سفارش تبلیغ
صبا ویژن
روز واقعه
آن که تو را از گزندى ترساند چون کسى است که تو را مژده رساند . [نهج البلاغه]
  • سیمرغ ... نویسنده: سلما سه شنبه 86/12/28 ساعت 8:36 ع
  •                          

    یا مقلب القلوب و الابصار                             

    یا مدبر الیل و النهار

    یا محول الحول و الاحوال

    حول حالنا الی احسن الحال

                         


    این روز ها، آخرین سیمرغ تاریخ شمسی به دنبال هیزم برای لانه خود می گردد و انتظار لحظه تحویل را می کشد تا بر خرمن خود آتش زند تا هزار و سیصد و هفتاد و هشتمین فرزند تاریخ متولد شود؛ و ما انسانها مثل همیشه از کنار این معجزه الهی، چونان دیگر معجزات طبیعت عبور می کنیم و درسهای نهفته در آن را بدون تلمذ و تعلم به خاک فراموشی می سپاریم...

     

    یکسال دیگر نیز در کنار آدمها زیستیم و با دوستان هم نشین شدیم،
    یکسال دیگر هم برای آینده دور و نزدیک تجربه اندوختیم،
    یکسال دیگر هم بزرگ شدیم ( و شاید به جای یکسال چندین سال!)...

     

    سالی را گذراندیم:
    سر شار از تلاش،
    سرشار از شادی،
    سرشار از بیم،
    سرشار از شوق،
    سرشار از غم،
    سرشار از حب،
    سرشار از همه خوبی ها
    و سرشار از خدا...

     

    امسال هم دیگر نفس های آخر را میکشد،
    و این ما هستیم که یکسال دیگر به مرگ نزدیکتر شدیم؛
    به آغوش رحمت الهی یا به زبانه های آتش توبیخ...

                      

    و سالی دیگر آغاز خواهد شد،
    سالی که نمی دانیم برای ما چه چیزی در آن رقم خورده است،
    سالی که می تواند سال سرنوشتمان یا سالی همراه با 365 روز روزمرگی باشد!

                    

    خداوندا! در این روز های آخر سال دست به دعا بر می داریم که روز واقعه را در این سال قرار دهد، روزی که یگانه منجی عالم بشریت در آن روز از کنار کعبه بر می خیزد و ندای انا بقیه الله سر می دهد؛ و آن روز روز واقعه خواهد بود...

                                                                          به امید آن روز

                                                                         انشاء الله


  • نظرات دیگران ( )
  • سفر عشق... نویسنده: سلما دوشنبه 86/12/20 ساعت 10:28 ص
  • بسم رب الشهداء


    هنوز هم باورم نمی شه!
    نمی دونم چه طوری ممکنه با این همه مقاومت من راهی جنوب بشم؟!
    دلم خیلی هوای مناطق رو کرده بود.
    انگارجزء برنامه هر ساله ام شده!
    یا بهتربگم؛ انگار شهدا جزء برنامه هر ساله شون شده که من و ببرن و یه پس گردنی بهم بزنن که "آدم شو!
    انگار یکسال این دل، خاکِ گناه می گیره و وقتی میرم اونجا، خاکِ تربت، جای پلیدی ها میشینه!
    انگار سالی3-4 روز باید این پای "خلع" شده، بیچارگی و در ماندگی خودشو نشون بده و این دستهای خالی کنار دستهای مستجاب الدعوه شهدا بالا بره و این چشم ها، خاک پاک اونجا رو سرمه کنه و یه دل سیر بباره!
    انگار این سینه اگه سالی 3-4 روز تو هوای متبرک اون مناطق بالا و پایین نره، تنگی نفس خفه ام می کنه!
    انگار ...

    اما امسال یه جور دیگه بود حالم!
    امسال به جای اینکه توی هر منطقه بنشینم و اشک ندامت سر بدم، می نشستم و با شهدا درد و دل میکردم، که "احیاء عند ربهم یرزقون"
    خیلی حرفها با هم داشتیم، از همون ناگفته هایی با هم حرف زدیم که خیلی ها ازشون خبر ندارن! از همون درد هاییکه درمانش دست ماورائی می خواد.
    گفتم امسال اومدم نوکری زائراتون و بکنم و تنها دستمزدی که میخوام اینه که قول بدین به دردِ دلم گوش کنین و دستم و بگیرین.
    می خوام بدونین که تو این دنیا خیلی بی کسم! می خوام رابطه باشین بین من و ائمه اطهار، می خوام دست دلم و بذارین تو دستشون و یه پیوند ناگسستنی درست کنین.

    امسال با اینکه سرم یه کم شلوغ بود و شاید همه حواسم به زیارتم جمع نبود ولی بازم شهدا عنایتشون و نشونم دادن.
    اما می ترسم؛ می ترسم از اینکه به دو روز نکشیده دوباره عین قبل بی خیال بشم و بی تفاوت از کنارگناهام بگذرم.
    می ترسم دوباره به دوران جاهلیتم بر گردم! و خدای نکرده این بار چندین برابر قبل تو این باتلاق فرو برم!
    می ترسم، می ترسم، می ترسم...
    خدایا، فقط خودت میتونی کمکم کنی، من به این شهدا متوسل شدم که رابط بین من و ائمه باشن، خودت دستشون و رد نکن.

       
                      یا حق...


  • نظرات دیگران ( )
  • یک مناظره داغ نویسنده: سلما دوشنبه 86/12/20 ساعت 9:0 ص
  • یکی از داغ ترین مناظره های انجام شده در این روزها میان«محمدرضا خاتمی» و «محمدرضا باهنر» رئیس مجالس هفتم و ششم برگزار شد که گزارش آن در ادامه می آید.
    دو نایب رئیس در مقابل هم
    محمدرضا باهنر نائب رئیس مجلس هفتم و محمدرضا خاتمی نائب رئیس مجلس ششم در نشست مشترکی که در محل انجمن روزنامه نگاران مسلمان برگزار شد به مناظره پرداختند. محمدرضا باهنر در این نشست با اشاره به تلاش برخی اصلاح طلبان درگذشته برای برقراری ارتباط با طالبان گفت: پیش از آن که مساله طالبان و تروریسم را آمریکا بر سر زبان ها بیندازد، جمهوری اسلامی با طالبان مخالفت داشت و این در حالی است که در دولت گذشته برخی می گفتند باید با طالبان مصالحه و تفاهم کنیم. در آن زمان شورای امنیت مصوبه ای را گذراند؛ چرا که بحث حمله احتمالی طالبان به ایران مطرح بود. این مصوبه به صورت محرمانه تصویب شد که ما آرایش نظامی خواهیم داشت، اما حمله نمی کنیم و متاسفانه این خبر به گوش یکی از روزنامه ها در آن زمان رسید و این روزنامه آن را منتشر کرد؛ ما آماده ایم و حمله نمی کنیم.یا عزیزانی در مذاکرات خارجی به آمریکا می گفتند چگونه به ایران فشار وارد کنیم تا ایران تسلیم شود و این موضوع تبدیل به مساله اصلی نظام شود. اگر کسی به آمریکا بگوید به ایران چگونه فشار وارد کنیم تا تسلیم شود و اگر نشد لایحه سه فوریتی می دهیم تا این کار انجام شود، یعنی کسی نتواند یا نخواهد منافع ملی را تشخیص دهد و معاملاتی را با دشمنان رسمی ما انجام دهد، مسلماً نمی تواند در مجموعه تصمیم گیران نظام وارد شود. یا برخی دوستان که با سفرای خارجی دیدار می کردند، بی صبرانه در پی قطعنامه سوم بودند تا کاری کنند که این داستان پیش از انتخابات مجلس یا ریاست جمهوری، به ضرر ایران و یا به نفع جای دیگر تمام شود. ما می گوییم دوستان باید دقت داشته باشند و اگر ما در درون اختلاف نظر داریم دیگران نباید مطلع شوند.
    خاتمی در این هنگام گفت: متاسفانه آقای باهنر موضوعی را مطرح می کند که اگر اتفاق افتاده باشد مصداق جاسوسی و خیانت است.
    خاتمی: با سفیر آلمان ملاقات داشتم
    در این حین باهنر پرسید: آیا شما ملاقاتی با سفیرآلمان داشتید؟
    خاتمی پاسخ داد: بله داشتم و تمام مذاکرات مکتوب است.
    باهنر گفت: آیا نگرانی از صدور قطعنامه سوم مطرح نشد؟
    خاتمی پاسخ داد: ما در همه ملاقات ها گفته ایم که هر قطعنامه ای که علیه ایران صادر شود به ضرر ملت ایران است و روند دموکراسی را به تعویق می اندازد.
    باهنر گفت: سفیرآلمان قول داد که قبل از انتخابات قطعنامه سوم صادر شود؟
    خاتمی با رد این سخن، گفت: ایشان (سفیرآلمان) می گفتند حتماً در یک ماه آینده قطعنامه ای علیه ایران صادر خواهد شد، اما من می گفتم این کار اشتباه است و نباید اتفاق بیفتد.
    وی ادامه داد: جالب اینجاست که این حرف ها را آقای باهنر با این دقت از کجا شنیده است؟
    باهنر گفت: فکر می کنید که نظام نباید این حرف ها را بشنود؟
    باهنر: خاتمی اسناد مجلس رابا خود برده است
    در بخشی از این مناظره باهنر به خاتمی گفت: اما شما اسناد مجلس را با خود بردید.
    خاتمی پاسخ داد: هرچه در اداره قوانین بود، بیرون نیامده است. ممکن است مقالات خودم را از مجلس بیرون برده باشم، اما به عنوان نایب رئیس مجلس ششم صریحاً اعلام می کنم که حرف یک نفر یا دو نفر با اکثریت مجلس فرق می کند.
    وی افزود: ما راجع به مساله هسته ای نظر خاص خود را داریم اما این که گفته شود لایحه سه فوریتی و امثال این ها، تبلیغات سیاسی است و خواهش می کنم اگر کسی اسرار مملکت را فاش کرده و به آمریکا خط داده است، محاکمه اش کنید، اما علنی. ما هم حمایت می کنیم.
    اولین مصوبه مجلس هفتم لایحه نظام جامع پرداخت بود
    وی افزود: ما اولین مصوبه مجلس هفتم را با عنوان لایحه نظام جامع پرداخت، تقدیم آقای خاتمی کردیم، البته مقداری تاخیر صورت گرفت و یادم هست که تعدادی از نمایندگان حدود 70 یا 80 نفر نامه ای را تحت عنوان سوال از رئیس جمهور به دلیل عدم اجرای این لایحه امضا کردند، اما من همان جا خواهش کردم که این کار انجام نشود؛ چرا که در کشور ما هنوز پرسش از رئیس جمهور اتفاق نیفتاده و گفتم که می دانم ایشان (خاتمی) هم تلاش می کند تا این لایحه اجرا شود. پیغام فرستادیم تا در فرصت کوتاهی لایحه ارائه شود و در طول مجلس هفتم در تمام دوران درگیر این لایحه بودیم که البته در جامعه هم مشهور شد به لایحه نظام جامع پرداخت در حالی که اصل آن لایحه جامع خدمات کشوری بود. باهنر ادامه داد: در یک جمله می خواهم ادعا کنم که لایحه نظام جامع پرداخت همان انقلاب در نظام اداری بود که از ابتدای انقلاب تاکنون گفته می شد و ما آن را نرم افزاری دنبال کردیم.
    نایب رئیس مجلس هفتم افزود: مجلس هفتم حقوق مددجویان را از 18هزار تومان به 50 هزار تومان رساند. حقوق بازنشسته ها را 100 هزار تومان تصویب و حداقل حقوق معلمان را هم 300 هزار تومان تصویب کرد.
    وی افزود: معتقدم در دولت مهندس موسوی، آقای هاشمی، آقای خاتمی و آقای احمدی نژاد مدیریت مصرف انرژی در کشور آرزو بود و ضرورت داشت که قیمت ها 2 الی 2.5 برابر افزایش یابد، اما دیدیم که جامعه نمی تواند این شوک را تحمل کند و دولت نهم نیز بعضاً زیربار این قضیه نمی رفت اما توانستیم سالی 10 میلیارد دلار از ناحیه این مدیریت سود ببریم. من یادم هست که دولت آقای خاتمی هم علاقه مند بود که این کار انجام شود. بنابراین باید گفت که ما در بحث های کلان اقتصادی با اصلاح طلبان اختلافی نداریم و اگر ان شاءالله دولت پیگیر شود، می توانیم 75 درصد از قوانین را اجرا کنیم و انقلاب اقتصادی در کشور صورت خواهد گرفت.
    خاتمی: اصلاحات باید در چارچوب نظام باشد
    خاتمی نیز در ادامه در پاسخ به سؤالی درباره اولویت اول اصلاح طلبان در انتخابات مجلس هشتم و پیش بینی از این انتخابات گفت: ما به عنوان یک حزب یا یک جریان سیاسی براساس قانون و چارچوب مدنی فعالیت می کنیم و معتقدیم که جمهوری اسلامی ایران ظرفیت و توان لازم را دارد که سلایق مختلف بیایند و نظرات خود را مطرح کنند و مردم را در جریان نظرات خود قرار دهند. البته گاهی این ظرفیت ها محدود و یا گاهی بازتر شده است.
    وی با بیان این که «معتقدیم باید جمهوری اسلامی ایران را قدر بدانیم و از این نظام که مردم به خاطر آن انقلاب کردند دفاع و پاسداری کنیم» گفت: معتقدیم که در چارچوب همین جمهوری اسلامی می توان اصلاحاتی را ایجاد کرد.
    در ادامه باهنر نیز گفت: در بحث های اقتصادی اصولاً روندها مهم هستند و اعداد مطلق در شرایط مختلف پاسخگو نیستند.
    وی ادامه داد: در اوایل دولت اول آقای خاتمی، وی جلساتی طولانی مدت و چند ساعته را به عنوان سازماندهی اقتصادی برگزار کرد که در آن جلسات کارشناسان مختلف اقتصادی حضور داشتند و حرف های خوبی را می زدند. جناب آقای خاتمی نیز با دقت مسائل را گوش می داد و یادداشت می کرد؛ آقای خاتمی گویی شما حضور نداشتید؟
    خاتمی: از اقتصاد چیزی نمی فهمم
    خاتمی پاسخ داد: نه، من از اقتصاد چیز زیادی نمی فهمم. ما آن موقع دنبال توسعه سیاسی بودیم.
    باهنر نیز گفت: تشکر می کنم که گفتید آن موقع دنبال توسعه سیاسی بودید و اقتصاد را متوجه نمی شوید.
    باهنر ادامه داد: من در جلسات آخر پیش آقای خاتمی رفتم و به ایشان گفتم ممکن است که شما یک سؤال در ذهن تان داشته باشید که من آن را زودتر به شما جواب می دهم. شاید شما سؤال داشته باشید که چرا با توجه به صحبت های خوبی که در این جلسه مطرح شد من و امثال من یادداشت برداری نمی کردیم. پاسخ من این است که ما این حرف ها را در برنامه های اول و دوم و بودجه های سالیانه شنیده ایم و چندین بودجه تصویب کرده ایم. کارشناسان اقتصادی وقتی یک بسته اقتصادی تحویل سیاست مداران می دهند باید نقاط ضعف و قوت آن ها را بگویند ولی متأسفانه بعضاً نقاط قوت گفته و نقاط ضعف کتمان می شود.
    برای رشد 8 درصدیباید با آمریکا...
    وی ادامه داد: در مستندات برنامه چهارم که توسط سازمان مدیریت و برنامه ر یزی منتشر شده آمده که برخی گفتند ما برای این که به رشد 8 درصدی برسیم، باید مشکل مان را با آمریکا حل کنیم و باید هنجارهای سیاسی را بپذیریم.
    خاتمی از باهنر خواست در این ارتباط سندی ارائه دهد.
    باهنر گفت: توسط سازمان برنامه و بودجه دولت خاتمی به صورت کتابی منتشر شده است و سند آن هم هست.
    داستان نخ نما
    باهنر درباره نگرانی مطرح شده از سلامت انتخابات هم گفت: داستان تقلب سازمان یافته و تأثیرگذار در انتخابات از آن حرف هایی است که عوام جامعه ما از آن عبور کرده اند. خاتمی هم به چند انتخابات اخیر اشاره کرد. مجری خطاب به خاتمی گفت: در انتخابات ریاست جمهوری خود مجری بودید و انتخابات را برگزار کردید. خاتمی گفت: منظورم در جایی دیگر است. در ضمن شما باید اصل بی طرفی را رعایت کنید. مجری نیز گفت: من سعی کردم اصل بی طرفی را رعایت کنم. باهنر نیز خطاب به خاتمی گفت: من وقتی این جا می آمدم دوستان می گفتند که آقای خاتمی زود عصبانی می شود.خاتمی گفت: این گونه نیست.
    خاتمی: کیهان نمی خوانم!
    در ادامه خبرنگاری از خاتمی پرسید: شما که می گویید وزارت کشور برخلاف قانون درنامه ای از هیأت های اجرایی خواسته برخی کاندیداها را رد صلاحیت کنند آیا نامه وزیر کشور دولت خاتمی به رئیس جمهور وقت را درباره تأیید صلاحیت افرادی که طبق قانون فاقد صلاحیت بودند را غیرقانونی می دانید یا خیر؟ خاتمی پاسخ داد: من از این نامه اطلاعی ندارم.
    خبرنگار به او یادآور شد که متن این نامه در روزنامه کیهان منتشر شده است. خاتمی با ابراز بی اطلاعی نسبت به این نامه مدعی شد من کیهان نمی خوانم. در این هنگام خبرنگار به خاتمی توصیه کرد که خوب است جهت افزایش سطح آگاهی خود همه روزنامه ها از جمله کیهان را بخوانید.
    خاتمی- افشا کنید ... افشا نکنید
    خاتمی همچنین در بخش دیگری از این مناظره در خصوص قتل های زنجیره ای گفت: قبول دارم که جریانی که در ا ین موضوع رخ داد ربطی به هیچ جریان کشور نداشت و همه ما عقلانیت داشتیم که از این اتفاقی که افتاده بهره برداری سیاسی نکنیم.
    وی در عین حال از باهنر خواست تا خواهان افشای محاکمات این موضوع شود.
    که باهنر گفت: ببینید! اشکالی که من به شما وارد می کنم در همین جاست. وقتی که یک اتفاق نامیمون در کشور رخ می دهد باید همه بررسی کنند که چرا این اتفاق افتاده است. وقتی که خبرنگار خارجی کشته می شود شما تاکید می کنید که قاتل آن باید شناسایی شود ولی در همان کشور یک دانشجوی ایرانی مورد ضرب پلیس قرار می گیرد. شما برای آن دانشجو چه کردید؟ شما در این جا به من می گویید بیاییم هم قسم شویم تا افشا کنیم. ببینید! من معتقدم که اگر جرمی رخ داده باید مجرم شناسایی و به اشد مجازات محکوم شود. شما می گویید باید افشا کرد. من می گویم درست نیست. به هر حال حادثه ای پیش آمده، باید پی گیری شود ولی با مساله ای که شما می گویید موافق نیستم. حرف ما این است که رادیکال ها در آن مدت که این اتفاقات افتاد یک اتهام بزرگ به وزارت اطلاعات، ناجا و دستگاه های امنیتی ما وارد کردند، دستگاه هایی که باید اقتدار کشور را تامین کنند. آن اتهامات بزرگ به وزارت اطلاعات باعث شد که این وزارتخانه بپکد و هنوز نتوانسته جان بگیرد. ببینید! اگر در بدن انسان میکروبی نفوذ می کند باید میکروب را دفع کرد نه این که بدن را داغان کرد.
    خاتمی در این هنگام حرف قبلی اش را تصحیح کرد و گفت؛ موافق افشاء نیستیم ولی باید این مساله را دنبال کرد. آیا شما پی گیری کردید که قاتل آن خبرنگار محاکمه شود؟
    باهنر نیز گفت: شما وقتی پی گیر ماجرای آن قتل بودید، پی گیر وضعیت آن دانشجو نیز بودید که در آن کشور مورد ضرب پلیس قرار گرفته بود؟
    خاتمی بدون پاسخ صریح به سوال مذکور گفت: باید ماهیت مسائل روشن شود و بر اساس آن پیش رفت.

    به نقل از وبلاگ معجزه هزاره سوم:
    http://mojeze.parsiblog.com/438585.htm


  • نظرات دیگران ( )
  • جهانی سازی! نویسنده: سلما یکشنبه 86/12/12 ساعت 12:27 ص
  • هوالعالم...

    پدر روزنامه میخواند، اما پسر کوچکش مدام مزاحمش میشد. حوصله ی پدر سر رفت و صفحه ای از روزنامه ای را که نقشه ی جهان را نمایش می داد، قطعه قطعه کرد و به پسرش داد و گفت: بیا، کاری برایت دارم. یک نقشه ی دنیا به تو می دهم، ببینم، می توانی آن را دقیقا همان طور که هست، بچینی؟
    و دوباره سراغ روزنامه اش رفت. می دانست پسرش تمام روز را گرفتار این کار خواهد بود.
    اما یک ربع بعد، پسرک با نقشه ی کامل برگشت.
    پدر با تعجب پرسید: مادرت به تو جغرافی یاد داده؟!!
    پسر پاسخ داد: جغرافی دیگر چیست؟ پشت این صفحه، تصویر یک آدم بود. وقتی توانستم آن آدم را بسازم، دنیا را هم ساختم!

    پ.ن: ساختن دنیا کار سختی است اما ساختن انسانها به نظر غیرممکن میرسد! حتی اگر این آدم خودت باشی!!!

                                     


  • نظرات دیگران ( )
  • روزگار من، روزگار او! نویسنده: سلما شنبه 86/12/4 ساعت 12:20 ص
  • بسم الله الرحمن الرحیم...

    آغاز می کنم با نام و یاد خدایی که دوستش می دارم، بیشتر از جان شیرین و بیشتر از هر چیز دوست داشتنی دیگر...

    مروری میکنم بر گذشته نه چندان طولانی خودم! میبینی! عمر مثل برق و باد می گذرد!! دوران خردسالی، کودکی و نوجوانی سپری شد و شاید چیزی از جوانی هم نمانده باشد! (اگر قرار باشد پایان جوانی را ببینم!) دوران های زندگی ام مثل برق از جلو چشمانم می گذرد (نه توان نوشتن این رعد و برق ها را دارم و نه این فضای مجازی مجال میدهد و نه چیز خارق العاده ای برای گفتن دارم!!!)


    در این چند وقت به شدت درگیر بودم! عکس ها ، فیلم ها ، صدا ها و ... زیادی از جبهه و جنگ و اردوهای راهیان نور و ... را هر روز از نظر گذرانده ام! تا حالا برایت پیش آمده احساس در ماندگی کنی؟ عظمتی در مقابلت ببینی و نتوانی خودت را قابل مقایسه با آن بدانی؟ این احساس در این مدت دائم به سراغم آمده! عکس ها و فیلم هایی میبینم از افرادی که به ظاهر و چشم دنیا بین من، شاید مثل من و اطرافیانم و شاید هم به خاطر برخی مشخصات ظاهری پایین تر از ما باشند!! ولی وقتی میبینی که آنها چگونه علی وار مبارزه می کنند و چطور زهرا گونه از حریم ولایت پاسداری، پشتم می لرزد و با حسرت فقط نگاه می کنم! یعنی غیر از نگاه کاری از دستم بر نمی آید! البته غیر از حسرت و غبطه!

    این روز ها دوباره دلم هوای جنوب کرده! دلم می خواست اینبار بهتر ازهمیشه از همه چیز استفاده کنم اما انگار شهدا امسال نطلبیده اند! دلم پر میکشد برای رفتن و دیدن و بوییدن و چشیدن! دیدن عظمتها، بوییدن مردانگی ها و چشیدن خلوص نیت ها ...
    دلم لک زده!
    خدایا امسال هم از این خوان نعمتت به من بچشان و لطف همیشگیت را شامل حالم کن.

     

            شلمچه - 1385

     

     

     

            دو کوهه - 1385

     

     

     

        طلائیه - 1385

     

     

    پ.ن1: عکس ها زیادند ولی نمی دونم همین چند تا هم می ذارن صفحه بلاگم بالا بیاد یا نه! اگه فرصت کردم یه سری عکس با حجم کم میذارم.

    پ.ن2: التماس دعا...


  • نظرات دیگران ( )
  • <   <<   6   7   8   9   10   >>   >
  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ