هو البصیر...
خط، خط، خط... پوشه؛ سبز، زرد، قرمز... نکته، موضوع، پیام...
... حرف، حرف، حرف...
...
دل سیاه به را به این همه حرف هم نمیتوان صیقل داد!
...
و چه زیبایی در کلامت نهفته، کلامی که همیشه با نوای نورانیت شنیده بودم ولی...
انگار تازه کسی صدایم کرده که آوا را رها کن و حرف را بشنو! حرف را...
...
ولی؛ گویی این دل را حرف کافی نیست، مرد عمل باید بود...
پ.ن2: خیلی التماس دعا!
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|